footfeettv on livestream.com. Broadcast Live Free
Thursday, February 9, 2012
Monday, February 6, 2012
Thursday, February 2, 2012
Tuesday, January 31, 2012
Sunday, January 29, 2012
Thursday, January 26, 2012
مژده به فوت فتیش ها: تلویزیون های 24 ساعته فوت فتیش
تلویزیون فوت فیت
Watch live streaming video from footfeettv at livestream.com
تلویزیون فوت فتیش
footfetishtv on livestream.com. Broadcast Live Free
عکس پاهای گلشیفته فراهانی
Tuesday, January 24, 2012
Monday, January 23, 2012
Sunday, January 22, 2012
Friday, January 20, 2012
عکس و ویدئو: بهشت یک فوت فتیشیست یعنی این
Wednesday, January 18, 2012
پاهای شهوت انگیز یک دختر ایرانی بر روی ماسه های ساحل
Monday, January 16, 2012
ویدئو: شکیرا شست پای خودشو ساک می زنه
Sunday, January 15, 2012
Saturday, January 14, 2012
ویدئو: در خدمت پا
Thursday, January 12, 2012
نازنین مندی، مانکن خوشگل ایرانی و پاهای قشنگش
Wednesday, January 11, 2012
داستان فوت فتیش ایرانی: بوی مست کننده پاهای زن عمو
...نفسم رو تو سینه حبس كردم و زبونم رو به حالت شق درآوردم و نوك تیزش كردم و
اونو به انتهاي پاشنه پاش چسبوندم. زبونم به پاشنش خورد و هیجانم بیشتر
شد اما خیلي زود نفسم تموم شد و بنابرین سرمو عقب كشیدم و دوباره نفس
عمیق كشیدم. نمي تونستم در حین لیسیدن پاش نفس بكشم چون با خوردن نفسم
به پاهاش، امكان داشت كه زن عمو از خواب بیدار بشه.
آروم شروع به كشیدن نوك
زبونم به پاشنه پاش شدم. نوك زبون حساسترین قسمت چشایي هركسي هستش.
به همین خاطر ترشي پاشنشو در نوك زبونم احساس كردم. انگار كه به
غذا چاشني زده باشند. دوباره سرمو عقب كشیدم و نفس عمیقي كشیدم اما
تصمیم گرفتم كه از این به بعد، خیلي آروم دم و بازدم كنم تا نیاز به حبس
نفس نداشته باشم. اینبار از تیزي نوك زبونم كمي كاستم و اونو دوباره
به پاشنه زن عمو چسبوندم. وااااااااااااااااااااااااااي. با مالوندن
زبونم ترشي پاشنش هم بیشتر میشد.
انگار آتش به انبار نفت زده باشند.
طعم خوشمزه ترشي پاشنش منو به طرف بغل پاش كشید. زبونم رو خیلي آروم
به طرف پنجش حركت دادم. زبوني كه همچون فلزیاب در جستجوي چیزي بود. .من
در جستجوي فلز یا طلا نبودم بلكه در جستجوي چیزي پر بهاتر از اون "طعم
غلیظتر چرك پا" زبونم رو در میان چین و چروك هاي ریز و درشت پنجه پاهاش
كه اشكال غیر هندسي لطیفي رو بوجود آورده بودند، به حركت درآوردم. هر
لحظه بر شدت غلظت ترشي پاش افزوده مي شد. اصلا باورم نمي شد كه پاهاش
اینقدر ترش باشه. پاهایي كه خیلي تمیزتر از این حرفها به نظر مي رسیدند.
كم
كم بوي پاش بلند شد و دماغمو متوجه خودش كرد. نفس عمیقي كشیدم و بوي
پاشو تا انتهاي ریه هام كشوندم. مي خواستم تمام وجودم این زیبایي رو
درك كنه. بوي پا از یه طرف و طعم غلیظ چرك پاش از طرف دیگه منو دیوانه وار
به ادامه این حالت مي كشوند. ولي نمي خواستم كنترلم رو از دست بدم و
بیدار شدن زن عمو رو متوجه نشم.
داستان جذاب تر و طولانی تر از این حرفاست. در در سایت شهوانی این داستان رو دنبال کنید.
Tuesday, January 10, 2012
Subscribe to:
Posts (Atom)