Wednesday, January 11, 2012

داستان فوت فتیش ایرانی: بوی مست کننده پاهای زن عمو

...نفسم رو تو سینه حبس كردم و زبونم رو به حالت شق درآوردم و نوك تیزش كردم و اونو‬ به انتهاي پاشنه پاش چسبوندم. زبونم به پاشنش خورد و هیجانم بیشتر شد اما خیلي زود نفسم تموم شد و‬ ‫بنابرین سرمو عقب كشیدم و دوباره نفس عمیق كشیدم. نمي تونستم در حین لیسیدن پاش نفس بكشم چون با‬ ‫خوردن نفسم به پاهاش، امكان داشت كه زن عمو از خواب بیدار بشه. 
آروم شروع به كشیدن نوك زبونم به‬ ‫پاشنه پاش شدم. نوك زبون حساسترین قسمت چشایي هركسي هستش. به همین خاطر ترشي پاشنشو در نوك‬ ‫زبونم احساس كردم. انگار كه به غذا چاشني زده باشند. دوباره سرمو عقب كشیدم و نفس عمیقي كشیدم اما‬ ‫تصمیم گرفتم كه از این به بعد، خیلي آروم دم و بازدم كنم تا نیاز به حبس نفس نداشته باشم. اینبار از تیزي نوك‬ ‫زبونم كمي كاستم و اونو دوباره به پاشنه زن عمو چسبوندم. وااااااااااااااااااااااااااي. با مالوندن زبونم ترشي‬ ‫پاشنش هم بیشتر میشد.
انگار آتش به انبار نفت زده باشند. طعم خوشمزه ترشي پاشنش منو به طرف بغل پاش‬ ‫كشید. زبونم رو خیلي آروم به طرف پنجش حركت دادم. زبوني كه همچون فلزیاب در جستجوي چیزي بود.‬ ‫.من در جستجوي فلز یا طلا نبودم بلكه در جستجوي چیزي پر بهاتر از اون‬ ‫"طعم غلیظتر چرك پا"‬ ‫زبونم رو در میان چین و چروك هاي ریز و درشت پنجه پاهاش كه اشكال غیر هندسي لطیفي رو بوجود‬ ‫آورده بودند، به حركت درآوردم. هر لحظه بر شدت غلظت ترشي پاش افزوده مي شد. اصلا باورم نمي شد كه‬ ‫پاهاش اینقدر ترش باشه. پاهایي كه خیلي تمیزتر از این حرفها به نظر مي رسیدند. 
كم كم بوي پاش بلند شد و‬ ‫دماغمو متوجه خودش كرد. نفس عمیقي كشیدم و بوي پاشو تا انتهاي ریه هام كشوندم. مي خواستم تمام وجودم‬ ‫این زیبایي رو درك كنه. بوي پا از یه طرف و طعم غلیظ چرك پاش از طرف دیگه منو دیوانه وار به ادامه‬ ‫این حالت مي كشوند. ولي نمي خواستم كنترلم رو از دست بدم و بیدار شدن زن عمو رو متوجه نشم. 

داستان جذاب تر و طولانی تر از این حرفاست. در در سایت شهوانی این داستان رو دنبال کنید.

No comments: