Thursday, November 17, 2011

زن باردار: بوی پا مستم می کند

...
هفته پیش توی اتوبوس خوابم برده بود که با حس بویی که هم غریب بود و هم آشنا، بیدار شدم. بغل دستی ام که او هم یک خانم بود، گفت؛ پیف ف ف .... خجالت نمی کشن. و با دستی که دستمال کاغذی توی آن بود، جلوی بینی اش را گرفت. من کمی خودم را جا به جا کردم و رویم را به سمتی که زن بغل دستی به آن جا اشاره می کرد و درست پشت سر من بود، برگرداندم که بینی ام به چیزی برخورد و آن بوی غریب آشنا بیشتر توی بینی ام پیچید. اما یک جوری شدم و خوشم آمد. چیزی که بینی ام به آن خورده بود، جمع شد و رفت. گردن کشیدم و با نگاهم دنبالش کردم ببینم کجا می رود. رفت توی کفش مردی که پشت سر من نشسته بود بود و داشت خودش را روی صندلی جمع می کرد. باورم نمی شد که از بوی پا و بوی جوراب نشسته تا این اندازه خوشم آمده باشد. به قول بعضی ها این دیگر اوج ویار است. اگر هم دیگران از بارداری من خبر داشتند باز هم حاضر نمی شدم به کسی بگویم، از بوی پا دلم غنج می رود. کاش این بو را از همان اول پیدا کرده بودم. خوب این هم از عجایب خلقت است. کنار هر کس که می نشینم دلم می خواهد کفشش را در بیاورم و پایش را بو کنم. یکی دوبار هم این موضوع پیش آمد، اما هیچ پایی چنان بویی نداد. 

داستان را در وبلاگ سابانا بخوانید
یادتون نره کامنت های زیرش رو حتما بخونید

1 comment: